تک تک هدایا را که باز می‌کرد، از چهره‌ خندانش می‌فهمیدیم چقدر خوشحال شده. همه‌مان خوشحال بودیم الا یک نفر. آخر سر هم، همان یک نفر، با همان دلخوری‌اش، به آن کودک 7ساله گفت: تشکر کن. کودک نفهمید. بلندتر گفت: فلانی، تشکر کن. از صدای بلندش، همه، جا خوردیم. ذهن کودک که قفل کرد، بنده خدا. و سر همین تشکر نکردن، آن فرد با دلخوری قهر کرد و رفت و این اتفاقی که می‌توانست خوشایند باشد را، برای همه تلخ کرد.

 

کاری به درستی و نادرستی رفتار نداریم. دقت اینجاست که این ناراحتی یعنی چه؟ به کسی احسانی بکنی و اگر تشکر نکرد، ناراحت شوی. برق چشم‌هایش، تشکر نبود برایت؟ راضی‌ات نکرد؟ به این چه می‌گویند؟

 

دقت دوم در احسان، همین نکته است: اینکه انتظار هیچ رفتار متقابلی، برای نیکی‌ات، نداشته باشی. نه هیچ تشکری. نه هیچ چهره‌ی قدردانی حتی. بلکه بالاتر، قیافه هم اگر گرفت، غذایت را در صورتت پرت کرد، اخم و فحش و هر چه که کرد، ذره‌ای ناراحت نشوی که من خوبی کردم و شما (1)

 

من و خدا فقط

حتما می‌توانی برخی رفتارهای محسنانه، نسبت به دیگران را، در

اینجا پیدا کنی.

دقت اول در احسان را از

اینجا بخوانید.


1.  علامه طباطبایی رحمه الله در این باره می‌نویسد: احسان، یعنی نفع و نیکی رساندن به دیگران، بدون انتظار پاداش متقابل و جبران نیکی؛ به گونه‌ای که در نیکی فزون تر و شایسته تر عمل کرده و در بدی در مرتبه‌ا‌‌ی پایین تر پاسخ دهد، یا اینکه به دیگران خدمت کند، بی آنکه در انتظار پاداش باشد.  

علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ‌ج12، ص 479

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها