عمیق و نه خیره، به چهره اش می‌نگریستم. چشمانش بسته بود و راحت می‌توانستم هرچقدر دلم می‌خواهد، عاشقانه نگاهش کنم. نگاهش می‌کردم اما انگار تک تک روزهایی را که با او سر کرده بودم می‌نگریستم. تک تک روزهایی که مهرش رو نمی‌­دیدم اما او، مهر می­‌ورزید. و حالا که می­‌دیدم ذره­‌ای از مهرهایش را، می­‌خواستم جبرانی بکنم.

کمی تکان خورد و من، نگاهم را زیر انداختم تا اگر چشمانش را باز کرد، نبیند مستقیم نگاهش می­‌کردم. مطمئن که شدم هنوز خواب است، نفس عمیقی کشیدم و مجدد، محو صورتش شدم. چروکیده شده بود و زیبایی و شفافیت پوستش را از دست داده بودم. مادرم. چقدر در این لحظات تو را دوست می­‌دارم. پدرم را نیز. آن­ها بهترین احسان­ها را برایم انجام داده­‌اند و وقت آن است من هم، همان کار را بکنم.

تلفن را برمی‌دارم و شماره را می­‌گیرم.


      -    سلام علیکم. با آقای امیری کار داشتم.

+ گوشی خدمتتون. . . . سلام از ماست خانم . حالتون خوبه؟ بالاخره تصمیمتون رو گرفتید؟ کار خوبی می­ کنید که قبول می­‌کنید. موقعیت خیلی خوبی است و سکوی پرشی است برای شما.

-         بله . ممنونم. این­ها را قبلا هم فرموده بودید. ممنون از لطف شما ولی جواب بنده منفی است.

نگاهی به عکس پدر و مادرم می­‌اندازم که روی میزتحریرم هست.

+ ئه. چرا؟؟؟ بیشتر فکر کنید خانم.

-         نه ممنونم. همه فکرها را کرده­ ام. تشکر از پیشنهاد سخاوت مندانه­ تان. با اجازه ­تان. خدانگهدار

+ صبر کنید خانم خانم

گوشی را قطع می­ کنم. دوباره زنگ می‌خورد اما جواب نمی­ دهم. چرا باید وسوسه‌های شیطانی را بشنوم و از والدینم بگذرم!

می­‌خواهم مانند والدینم، بهترین احسان­ها را برایشان داشته باشم. بارها و بارها. این شد، بار اولش

 

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإِیثارُ أحسَنُ الإِحسانِ ، و أعلى مَراتِبِ الإِیمانِ.  غرر الحکم : 1705 .

امام على علیه السلام :ایثار ، بهترین احسان و بالاترین مرتبه ایمان است.






از خود گذشتگی شهدا 


شما در طول هفته، چند بار از خودت و خواسته هایت به خاطر پدر و مادرت، می گذری؟


یکی از فلسفه های زهد، ایثار است. در ا

ینجا بیشتر بخوانیم.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها